دیکشنری
داستان آبیدیک
his action pleased m
hɪz ækʃən plizd ɛm
فارسی
1
عمومی
::
كاراومرا خوشنودساخت، از كارشخوشنودیا راضیشدم
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
HIPSTER
HIRE
HIRE AWAY
HIRE OUT
HIRED GUN
HIRED HAND
HIRELING
HIRING
HIRING HALL
HIRPLE
HIRSUTE
HIRSUTISM
HIRUDIN
HIS
HIS HAND WANT'S TWO
HIS ACTION PLEASED M
HIS AGE IS LESS THAN
HIS ALMOST NIGHT
HIS APPEAL MET NO RE
HIS BARE WORD
HIS BLOOD BEON US
HIS BLOOD IS UP
HIS BRITANNIC MAJEST
HIS COAT WAS IN BLUE
HIS CONDUCT IS OBJEC
HIS DAYS
HIS EMINECE
HIS ENGLISH IS WEAK
HIS EYES WERE INFLAM
HIS FACE IS P WITH S
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید